سلااااااااااام به همه مخصوصا ب داداشی عزیزم
دیگ فرصتم تمومه اما تنهاییم تمومی نداره
ولی خیلی وقته دلم گرفته و خیلی چیزا رو نمیتونم بگم
آخ امروز خیلی تنها بودم خیلی
امروز داداشم حالش گرفته بود اما نمیدونم چرا
آخ وقتی گفت حالم گرفتس حالم بدجوری ریخت بهم
امروز یاد شعری ک میگه «
تن آدمی شریف است ، به جان آدمیت
نه همین لباس زیبا ست ، نشان آدمیت
»
افتادم پیش خودم گفتم شاید درست باشه ولی از نظر من اشتباست
چون تا من تیپم همینجوریه هیچکس محل سگم بهم نمیزاره
امروز بیش خودم فکر کردم یعنی فردی وجود داره ک تو کف من باشه؟؟؟؟ وای یعنی اون بنده خدا چقدر بدسلیقه و بدشانسه ک تو کف منه
ای کاش اگ کسی هست بدونم
چون میفهمم چی میکشه
تو کف کسی بودن سخته خیلی دردناکه
خداکنه هرکی ب هرچی دوست داره برسه
و هیچ عاشقی شکست عشقی نخوره
و کسی تنها نمونه
امروز زدبسرم هرجور شده یکی رو پیدا کنم
این همه فکرایی ک کردم ی طرف فکر داداشم داره منو میکشه
خیلی نگرانشم نمیدونم الان تو چ وضعیتیه حالش چطوره
خدایا داداشم هرمشکلی داره زودتر حلشه
زودتر حالش خوبشه
کاش الان اینجا بود تا بغلش کنم بهش بگم چقدر دوسش دارم
وای خدا چرا هرکی رو ک دوسش داریم رو بیشتر ازیت میکنی؟؟؟؟
نمیدونم آخر سر از کار خدا نمیشه درآورد
ولی ی روز پشت خدا میزنم و میگم جنبه رو حال کردی؟
وای ک اگ تنها باشیم ی بدبختیه
اگ هم باکسی باشیم ی بدبختیه
امیدوارم داداشم هرکجا هست حالش خوب باشه و بهش خوش بگذره و مشکلاتش حل شده باشه
خدا این کار رو برام انجام بده